بهره ای از خوان دنیا گر رسد درویش را

بهره ای از خوان دنیا گر رسد درویش را
گم کند هم مردمی هم خویشتن هم خویش را

حرص و آزش استخوان را از گلوی سگ کشد
سگ بداند خصلت خصمانه ی درویش را

خود بسوزد آنکه آتش می زند بر دیگری
مثل کبریتی که سوزاند از اول خویش را

ای که می خواهی خوری از خوان زنبوران عسل
ابتدا باید تحمل زهر چندین نیش را

ملک دل را جای هر بیگانه ای دیگر نکن
پاس دار و خوش بدارش دوستان پیش را

عشق اگر در سر بگیرد عقل را بیرون کند
ای بنازم همت این عشق دور اندیش را


یحیی رشیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.