| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
برای حال این عاشق چه شعری میکند کاری؟
و وقتی که نداند دل که آیا دوستش داری؟
مداوایی در این حال پریشان گشته ی شیدا؟
چه امیدی دگر باشد به دل وقتی که رویایی
تنی خسته شده،مویی سفید و تاولان بر پا
چرا زاده شدم در وادی ات جانم تو میدانی؟
سرابانی بدیدم من عطش واره دویدم وای
تو اصلا درک داری، مهر داری دلبری داری؟
تو میدانی چه سخت است راه این آواره بودن ها؟
به دنبال چرا بودی ؟ در این افسانه ها بودی؟
چرا شاعر شدم من هیچ میدانی نمیدانم
چرا شاعر شدی تو من نمیدانم تو میدانی؟
شقایق علافیان