| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
درگیر نگاهت شده چشمم که نجیب است
زنجیرِ نظر بازیِ تو بس که عجیب است
فریادِ نگاهم به نگاهت شده رسوا
لبهای نگاری که به سرخی، مثِ سیب است
تصویرِ تو هر جا که من از درد برنجم
مانند شفا از نفسِ گرمِ طبیب است
من ماندم و حسرت به دلی در غمِ ممنوع
معشوقه چرا مست، در آغوشِ رقیب است!؟
چشمک زدنت گر چه مرا در هوس انداخت
میدانم و درگیرم و این حربه فریب است
در آتش عشقت همه عمرم به هدر رفت
هم آخرتم سمت تَفِ دوزخِ شیب است
در دل گله ای نیست به زیبایی و حُسنت
درگیر نگاهت شده چشمی که نجیب است
محمد جلائی