آه از این ناله‌ی دل، ناله کند نام تو را

آه از این ناله‌ی دل، ناله کند نام تو را
آه از آن غفلت تو، غفلت تو کشت مرا

منم آن شیفته‌ی برق نگاهی زیبا
لااقل رخ بنما، باز شو ای لاله نما

مست عطر طرب انگیز طبیبانه شدم
چه گلی، چه صنمی، تنها تویی در دنیا


بَه به این چهره‌ی بهتر ز مه و مهر و فلک
وه به این ماه سیه چشم و سپیدار نما

غرق دریای سیه زلف تو گشتم، فریاد
کمکی نیست مرا نیست مرا نیست مرا

درد از این داشتم و دارم و من خواهم داشت
اینکه در دام تو افتاده بیفتم به فنا

لاجرم در غم ایام خوشم، خوشنودم
که تو را دیدم و هر شب نگرم در رویا

امیرحسین قاسمی سورک

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.