| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
قطار رفت
هنوز
خیره به ریلِ خاطرهام
کتاب نیمهی من
بیتو
به فصل آخر رسید
صفحهای خالی ماند
با سایهی تنهایی
چقدر خسته شدم
شبنشین رنج و نگاه
که هر لحظه
دل مرا
به سمتِ غربت میکشد
به یاد خاطرهها
بارانی باش
که بر خاکِ ترکخوردهی دلم
سبزهای دوباره برویاند
به دارِ عشق تو
مصلوبم
هر پیامکِ ت
مثل ندای مسیح
در تاریکی ست
به این حواری عاشق
ترحم کن
و بوسهای دوباره
بر صلیبِ انتظار بگذار
شراب چشم تو
نه از تاکِ
که میچکد
بر لبِ من
بوسههای شیدایی ست
بیا
نگاهت وحی است
در غبارِ جهان
که شبِم را
به سپیده پیوند میزند
بهرام بصیری