ماهی دلش تنگ است

ماهی دلش تنگ است
دریا ولی آرام
دریا چنان بی بُعد و ناپیداست
کاین مغموم یکدانه ماهی را
یادش نمی آید

دریای آبی، آه
این ماهیِ مغموم
اُمّید می دارد
صبحی نشاط انگیز
از تُنگِ تَنگِ خویش
پر گیرد از خورشید
یک بوسه برگیرد
زان پس در آغوشت،
در بی کران پهنات
آرام جا گیرد
آرام جا گیرد...


مهدی سیفی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.