ای تماشاگر دنیای وارونه ام

ای تماشاگر دنیای وارونه ام
پلکی بزن فصل ها رو جا به جا کن
لبخنو تو آغاز باران
در من هبوط، در جهان غوغا کن


من از آغاز به پایانش نگریستم
اینک در این وادی تو شرح ماجرا کن
در گوشه ایی از روایت ها
به گستره درد هم اشاره ایی گذرا کن


در نبرد نابرابرم با زخم های پی در پی
همچو پوریای ولی مدارا کن
مرهم بگذار زخم های تنم را
با بوی پیراهنت مداوا کن


روانه ام چو قاصدکی در مسیر آرزو
با دم مسیحایت مرا دعا کن
تنگ در قفس بازوانت که میفشاریم
حکم آزادیم را امضا کن


ندا افشار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.