به لطف شعر خسته ام

به لطف شعر خسته ام
کلام آخرم تویی
تو چون پیاله ای شراب
به جان خسته منی
نبودنت بهانه شد
به شعر من جوانه زد
به اسم و یاد و بوسه ات
طنین عاشقانه زد
بیا در این خزان سرد

به یک نفس گذر کنیم
به لطف آتش هوس
دل از قفس رها کنیم

سید حبیب الله مرتضویان دهکردی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.