تــا نگاهم میکنی چون غنچه خندان می شوم

تــا نگاهم میکنی چون غنچه خندان می شوم
درطریق عشق بازان مـــاه کنعان می شوم

گـر که گاهی از سـر لطفت به من سر می زنی
سرخوش از عطر حضورت شاد و خندان می شوم

دسته دسته گل بریزم اطلسی، یاس کبود
بـر سر راهـت نشینم خیس باران میشوم


قصــه عشـق تو را بر کوه و صحرا خوانده ام
در غروب کوه ساران ماه تابان می شوم

همچو طوطی نغمه خوان در بوستان عشق تو
درتمنای وصالت مرغی غزلخوان می شوم

مرغکی عاشق شوم در بند رفتار نیکوی تـو
هـدهـدم در جستجویــت ســوی سلیمان می شوم

عابری گـم گشتـه بودم در کوچه ی دلدادگی
گـاه گاهی دل تنگ نگاهت با دل و جان می شوم

در مـرام عشق باشد شعلهٌ جانسوز در سودای غم
در فراقت بــا غمت دست در گـــریبان می شوم


صدیقه جـُر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد