ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سفرم آغاز شد،
نه با پایهام
که با چشمهایی که بسته بودند،
و در دل،
راهی به سوی بیانتهایی که در خودم پنهان بود.
این سفر،
نه نقشهای دارد
نه مقصدی،
تنها جادهایست پر از سوال،
که جوابها
همواره در نسیمِ سکوت در انتظارند.
دریاها و کوهها
درون من قرار دارند،
رودهایی که از لابهلای افکار میگذرند
و آسمانی که قلبم
به آن گره خورده است.
هیچکس مرا راهنمایی نکرد
جز سکوتی که در عمقِ خودم بود،
و هیچچیز جز خودِ من
پاسخهایی را که جستجو میکردم
نداشت.
فریده ملک محمدی گله