چای سرد است و دلم گرمِ تماشای تو بود

چای سرد است و دلم گرمِ تماشای تو بود
شعـــــر، بی‌حوصله اما غمِ دنیای تو بود

باد می‌آمـــــد و یکریـــــز دلم می‌لرزید
هرکجا پنجره‌ای بود، به سودای تو بود

من به یک خنده شکستم، به نگاهی مردم
هرچـــــه آغاز گرفتم، همه پیدای تو بود

باز در کوچـــــه‌ی باران، نفس افتاد به تو
هرچه افتاد در این فاصله، از جای تو بود

رفتی و ساده شدی قصه‌ی تکراریِ عشق
ماندنی بودی اگر، گریه‌ی فردای تو بود

شیرین از قلـــــه‌ی اندوه به فرهاد رسید
کوه می‌ریخت، اگر تیشه به معنای تو بود

رستم از معرکه‌ی مرگ به تهمینه رسید
عشق یعنی دلِ جنگی، که تمنای تو بود

بیژن افتاده به چاهی شده زندانی عشق
دست منیژه ولی، ساقی رویای تو بود

و من امشب وسطِ کوچه‌ی باران خورده
زیر یک چتر شکسته، همه دنیای تو بود


رد شدم از همه شهـــــر، از همه ی آدم‌ها
کوچه در کوچه، خیابان، همگی جای تو بود

مهرداد خردمند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد