قلمم آن روز که تو را شناخت، ترانه هایم را ساخت

قلمم آن روز که تو را شناخت، ترانه هایم را ساخت
چشمانم آن روز که تو را دید، انتظار را به جان خرید
برگه های دفتر ترانه ها گسست، آن روز که قلب تو را شکست
چشمانم اما هنوز منتظر که بیاورد دستی با خود قلمی
و قلمی با خود، واژه ای ترمیم گر را
نباید تو را دوست داشته باشم یا دست کم اندکی فقط

همچون سکوتی کوتاه، وقتی آهنگی به پایان می رسد ...

مهدی کمال غریبی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد