فتنه ی چشمان تو آشوب این ایام شد

فتنه ی چشمان تو آشوب  این  ایام  شد
جلوه ی جانانه ات با نور مه ادغام شد

صید کردی تو مرا با هر نگاه پر شرر
عاقبت هم این دلم با عشوه هایت  رام شد

عاشق   روی گل وآن شوکت شاهانه ات
همچو  بهرامی  که محو یار گل  اندام  شد

من هوا خواه  تو ام ای ماه دل افروز  من
سینه ی ظلمانیم روشن چه  نقره فام شد

ناخدای عشقم و من بی خبر از چشم تو
از تلاطم های دل گل واژه ها الهام شد

چشمه ی شعرم خروشان از لب گلبار تو
از سخن هایت همه شعر و غزل خوشنام شد


سارا کاظمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.