کاش می دانستم از آغاز جفتک می زنی

کاش می دانستم از آغاز  جفتک می زنی
گاه اهلی می شوی و باز جفتک می زنی

کاش می دانستم  از اول که حتی روز جشن
بر در و دیوار و چنگ و ساز جفتک می زنی

جایگاه شادی و غم را نمی دانی کجاست
تو دقیقا لحظه آواز جفتک می زنی

پیشه موروثی ات انگار که کولی گری است
تو به جایی که بگیری گاز جفتک می زنی

من نمی دانی کجا را دوستتر داری بگو
چون که در تهران و در شیراز جفتک می زنی

همچو خر جفتک زدن هم آنقدر ناجور نیست
مشکلم این است همچون غاز جفتک می زنی

روی کشتی پر ز اخمی و تو در ماشین عبوس
در کنار پله ی  پرواز جفتک می زنی

در مسیر زندگانی این چه همدل بودن است
تا که دیدی موج و دست انداز جفتک می زنی

ای که می گفتی چنان طاووس آرامی ولی
پس چرا مانند یک سرباز جفتک می زنی

مهربانی نیست در خونت نمی دانم چرا
تو به جای دلبری و  ناز ، جفتک می زنی

آرمان داوری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد