یا که من زیبا پسندم، یا خسته ام، یا خوش باورم

یا که من زیبا پسندم، یا خسته ام، یا خوش باورم
عاشقم، سوگند بر دستان پر چین و چروک مادرم

عاشقی تلخ است و من پروانه ای که دور شمع
میپرم، بال و پری هم می‌زنم تا که بمیرم آخرم

البته شرطش به دست یار خوش کردار ماست
شاید او همچون نهالی تازه باشد، من که حاضرم


روز اول چون وجودش خواست، دل با خود برد
این دل دیوانه ام رفت و من هم لاجرم

چند روزی غرق دریای نگاه پر تلاطم اش شدم
ذهنیت از نقش طراحیِ خالق را بدیدم، آب گشتش آذرم

چون که دیدم بازیِ زیبا و بس جذاب چرخ روزگار
مهره ها را چیدم و آماده بودم، تا ببیند داورم

شرح حالم بد نبود تعریف نباشد از خودم
چون اجازه دست من نیست، بهتر است شعر قشنگم را به پایان آورم

محسن ماهور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.