| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
یاد من از تو صنم یاد بیابان زآب بود
کاش در شب های تارم چون تویی مهتاب بود
حسن روی و بخت بیداری مرا باید به وصل
بخت این بد روی از روز ازل در خواب بود
یک نفر در آسمان فارغ ز غوغای زمین
یک نفر روی زمین محتاج اسطرلاب بود
آن یکی از شوق دیدار بتی در تاب و تب
وان یکی دیگر ز فرط تاب و تب بی تاب بود
گفت مانندش نباشد کم؛ چه داند کان پری
خوش لقا سیمین تنی کمیاب نه، نایاب بود
صبر باید درد هجران را که دیگر چاره نیست
غم خمارِ مستیِ آن کهنه دُردِ ناب بود
این چنین گوهر ز خوناب دلم چون شد پدید؟
کو خبر از آن که روزی خرم و شاداب بود
سعید کیانی