ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شکفتن در باغ پراندوهِ اقاقیها چه باشکوه بود
و نفس کشیدن زیر بوسههای یار
لالههایی که خم میشدند
تا سرخگونیشان را از شرم بپوشانند
آری آزادی چه بیگناه بود
و چه ورطههایی که در منجلاب قفس دیدند
دیدن عطر شکوفههای سیب
که بیپروا در دشت کهن پخش میشدند
به دنبال یار خویش گلهای لطیفتر را میپسندیدند
باد چقدر از جنس وصلت بود
و راز پیدایش سیبهای شیرین در همین آزادی نهفته بود
صراط مستقیم به عدن لطفی نداشت
پرندههای مهاجر راه را گم کردند
جبرِ راه نیازمند اختیارِ بیراههها بود
تجربهی تولد و اندیشیدنِ تکامل
چه لذتی در توبهی سیمرغان زخمی بود
که از هزار روز عبادتهای شبدرهای عاشق گرانتر شد
و جنس آزادی ستار العیوب بود
و صدفهای پر از مروارید که در قعر دریا
غوطهور در تاریکی
به راستی چقدر از من و تو بیشتر خدا را میفهمند
آنقدر عاشقاند که در فراق یار
گوهر درون خود میپرورند
آری امید به غواصان دارند تا روزی
عاشقان وی را به هم هدیه بدهند
و شروع زندگی نو باشند
و قسم به رفتگانی که زیر خاک
ارواح خویش را به عرش ملکوت میرسانند
و از هم میپرسند
این خواب تعبیر قفس کشیدن داشت؟
و بیمیلیشان به گناه معنای آزادی را تفسیر میکند
فرداد یزدانی