دریا زده ی ساحلِ مکران تو هستم

دریا زده ی ساحلِ مکران تو هستم
معتادِ نمِ شبنمِ مژگان تو هستم
چون ماه ، شب و روز سر از پا نشناسم
هر آینه در نیمه ی پنهان تو هستم
این پنجره تا صبح به امید که باز است
شب تا به سحردست به دامان تو هستم
باید که بدانی،که نه یک بار،که بسیار
دلبسته ی آن عشق هوسران تو هستم
سوگند به آن خیلِ سپاهت که سراپا
بی نام و نشان گوش بفرمان تو هستم
آوارگی ام شهره ی عالم شده ای دوست
هر روز خجالت زده مهمان تو هستم
یک عمر سرودم که بدانی منِ شاعر
در حلقه ی عشاقِ غزلخوان تو هستم


محمد منصوری بروجنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد