عرصه بر من تنگ میگردد چرا

عرصه بر من تنگ میگردد چرا

آسمان کوتاه بر می‌گردد چه وقت

آفتابم در غروبی می‌رود در تنگنا

وقت کوچ است وقت کوچ

وقت کوچ چلچله

کاش من در کودکی هرگز نمی‌آموختم

معنی شیرین عشق آسمان

وقت کوچ چلچله چون می‌رسد

شادی و غم با همش طی می‌شود

کل این مجموعه در هم می‌شوند

تا که با یکتا شدن‌ها طی کنند

آن مسیر ناعبور کوچ را

ان هیاهوی غریب پوچ را

این یکی گر ماند از این قافله

عاشق است او را که جا بگذاشتند

زیر سقف چوبی این آسمان

او بسان عاشقی جفتی گزید

بهراین عاشق شدن در روز کوچ

ان خدایش وی به اسما برده بود

کودکی زاید برایش جفت او

تا که آن‌ های و هیاهوی برون

مثل آن کودک که از یادش برفت

تلخی ایام و غوغای درون


غلامرضا مشهدی ایوز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد