از راهیان دور من اورا چنان یادش کنم

از راهیان دور من اورا چنان یادش کنم
که از آن معشوقه خویش، عمری نگاهش میکنم
یاران چنان باران شوند وقتی نگاهش میکنم
باران چنان یاران شود وقتی نگاهم میکند
از بوی آن پیراهنش مدهوش و مستم میکند
از بوی آن پیراهنم مدهوش و مستش میکنم
از آن همه خروار مو، بر من دهد یک تار مو
عمری چنانم راضیم، اورا خریدارش کنم
آن دل که با خود داشتم عمری چنانم، نیم شد
شاید که نیم دیگرش، در دست یار یادم کند

آرمان پیروی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد