ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آهوان چشمانت می دوند می دوند می دوند و
گسل های وجودم را بیدار می کنند
روح لطیفت دیو درونم را می خواباند
و
آفتاب عشقت ، دریای نفرتم را می خشکاند
زیبای اهورایی من
آهوان چشمانت از آن من است
در خطئه ی مقدس چشمت
رخصت بارش باران ، نخواهم داد
ای الاهه ی خورشید زندگانیم
عاجزانه می پرستمت و خالصانه ز خدا می خواهم ،
که هر آینه
بتوانم گرمای وجودت را به سینه ی سرد کشم
رخسار خندانت را نظاره کنم
و قلب مهربانت را به آغوش گرمم دعوت
ملکه ی ملک محبت
ز جان بیشتر دوست دار آرامش دریایی دلت هستم
و اذن برهم زدنش را به خرده سنگ غم ، نخواهم داد
بانوی آریایی من
ای زیباترین زیبایان
کوه در برابر صلابتت زانو می زند
و ماه از زیبایی خویش خجل می گردد
در کهکشان دلم
ستاره اذن درخشیدن را ز تو می گیرد
و ماه درس زیبایی می آموزد ،
خورشید نگین کوچک تاج توست
و
شهاب ها بهر نگهبانیت آفریده شدند
دلم دورِ دلت در مداری همیشگی در چرخش است
لطف کن
از مدار خارجش مکن
هدیه توحیدی