ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دل از دلـگـیـری انـبـوه هـراسان مـیشـود ؛ گاهی
نـمیکـاهـد از آن بـلکـه فـراوان مـیشـود ؛ گاهـی
دلِ تـنگم ز دلـتنـگیِ بی انـدازه چـاک بـرداشـت
چو مـینا جانب بوسـتان شتابان میشود ؛ گاهی
شـکاف و دوری بیـنِ .. خـودم بـا نــورِ چـشمـانـم
شـبیـه راه اهـواز تـا .. خراسان میشـود ؛ گاهی
شعارِ شبرُوان آشـکار شراب و شهر و شب بشمار
مـلال بـلـوار و تنـهایی خـیابـان میشـود ؛ گاهـی
در اقـیانوس اندوه موج سـوارم یا که مـغروقم
گـهـی آرام و مــوّاج خـروشـان مـیشـود ؛ گاهـی
قفسآنست ؛ ز مغز بند و ز تن هم میله میسازی
جهان ؛ رویت بگردد قفلو زندان میشود ؛ گاهی
رُخ و سـیـمـای بــشّـاشـانـهای دارد دوپـا ، گـویـا :
ولی چون دیـو ده شاخی نـمایان میشود ؛ گاهی
تـن از ناسـازگاریهای دوران بس گـلایه داشـت :
نه تنـها کلکل و دست به گریبان میشود ؛ گاهی
تکان خورد کودکی با جـغجغـه با دغدغـه ، پیری
وزین ذهن در شگفتستوپریشان میشود؛ گاهی
شکست یا اینـکه پیـروزی ، نبـردی با خودم دارم
روان ؛ افراسـیاب یا پـورِ دستان میشود ؛ گاهی
چه دمسازی ازین بهتر چه پاکبازی وزین خوشتر
دلم ، پیوندِ کـوروش با کاساندان میشود ؛ گاهی
یزدان ماماهانی