دلبرم، ای نازنین، شورِ جهانم از تو است

دلبرم، ای نازنین، شورِ جهانم از تو است
شوقِ دیدارت چو شمع، آتشِ جانم از تو است
زلف تو دام است و دل بیهوده سرگردانِ آن
این خراب‌آباد دل، گنجِ نهانم از تو است

چشم تو سحر است و لب، رازِ نهانی در شراب
این دو عالم بر لبِ جان‌پرورِ جانم از تو است
بازگرد ای سروِ ناز، از هجر تو خون گشته دل
چشم من چون چشمه، اشک روانم از تو است


هر کجا رفتی، نسیمی یاد تو آورد به دل
عطرِ گیسوی تو، باغِ گلستانم از تو است
گرچه دوری، همچنان شوق وصالت زنده است
این غزل، این شورِ عشقِ بی‌امانم از تو است

ابوفاضل اکبری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.