درسرای زندگی هرچه تاختیم۔باختیم

درسرای زندگی هرچه تاختیم۔باختیم
درجوانی چوفولاد بودیم افسوس گداختیم
درپس عمر رفته غم خوردیمو غصه یافتیم
غافل از نیت خالق زجهان رویا بافتیم
این چه رسمی باشد در کار این بشر
مگرنه که از هیچ افرید خلق بی خبر
بشکن غرورت ای انسان تو کیستی
آگاه در مبنای این هستی که نیستی
زنده بودن که نباشد زندگی
بایدسربلندباشی ودر پایندگی
پس دوروز زندگی آزاده باشیم
به دور از خدعه وبا یار باشیم
قرنی زندگی باطل نه ارزدبه کاهی
بسازی صدبرج وبارو۔اخر تباهی

داودچراغعلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.