آن آتشی که گفتی می سوزد آشیانه ات، کو آشیانه ما را؟

آن آتشی که گفتی می سوزد آشیانه ات، کو آشیانه ما را؟
آن ذکر (دل)که وعده دادی آرام گیرم از او ، جام بلاست ما را
هر وعده وعده دادی فردای مهتری را،
فردا فرو نشست و ناآمد ز تو پیامی
سنگین تر از لیالی ، صبحی نشسته در چشم
یارب نظر نداریم، یارب نظر نخواهی؟
مومن تر از مسلمان ،متایی از مسیحی
معبد تر از معابد ،فرعونیان به شبگیر
آمیخته با مذاهب ، هم کیش با مجانین
روزی روا نکردی ، روزی این مناجات
خواندم چنین دعاوی با یار با وفایم
آورد یادم آن یار ، حاجات آن زمانم
جانا تو مهر بودی ، حاجت روا نمودی
آگاه گشتم از خویش، ناگاه بودم آن دم


سعید شفیق

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.