ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
پشت سرت بوسه برجا پایت زدم
خود نشان از دوستی من است
در قبال تفال
.
.
سختی دنیا ی آرزو ،عشق من وتو
منوچهر فتیان پور
ما گزینیم از تمام نام ها همنامی معشوق را
ما گزینیم از تمام راه ها همراهی معشوق را
ما شویم صید نگاه دلربای او فقط
چون پسندیم ما فقط صیادی معشوق را
هرکسی مُهری بزد بر سینه اش در راه عشق
سنگ سینه ،برگزید حکاکی معشوق را
هر کسی لوحی کند سر مشق خود در زندگی
قلب ما هم می کند خطاطی معشوق را
هرکسی شعری سراید در رثای دلبری
این دو لب هم می کند مداحی معشوق را
سید مهدی علوی
آنچنان در هم شکستم از غمی که ساختی
همچو چنگیز مغول بر قلب زارم تاختی
قصد جانم کرده بودی و ندانستی که من
مثل دانه سبز خواهم شد تو بودی باختی
آرمان طاهری
بی تو بیمارم بیا درمان دردم باش
بی تو محزونم بیا پایان حزنم باش
بی تو در کلبه تاریک غم و اندوه
بی امان ، تنها و بی زارم ، کنارم باش
بودنت زیبا و شادی آور حال است
باز گرد و مرحم حال خرابم باش
در کنارت می شوم عاشق ترین آدم
باز گرد و بهترین معشوق عالم باش
دیدن چشمان زیبا و درخشانت
میدهد جانم بیا روح و روانم باش
با تو احساس رهایی در وجودم است
باز گرد و باعث آزادی من باش
قلب من بی تاب لبخند و صدایت است
با وجودت طاقت قلب و توانم باش
بی حضورت زندگی بی معنی است انگار
تو بیا و معنی سرزندگی ام باش
پیش تو حتی جهنم هم بهشتی است
بازگرد و تو بهشت ابدی ام باش
بهار نیکو
پرسه گر گشتم به رویا در گلستانی که نیست
میگذارم سر به زانوی دل و جانی که نیست
....
پُر شده بغض گلوی بی قرار حسرتم
باور داغِ طلوع ماه تابانی که نیست
.....
واژه ها لبریز از گلبوسه های انتظار
دامنه دار از لبم پاشیده دامانی که نیست
..
دورم از میل و دلیلی در فرار از انزوا
شادم از رقص خیال وشرم اذعانی که نیست
گشته مجنون شبی در کوچه باغ خاطره
لذت لیلای آغوشم به پایانی که نیست
هر سحر مژگان رویا می چکاند شبنمی
گونه ی بی آبرو از داغ بارانی که نیست
عادل پورنادعلی
او که جورش، مهر ها در دل فزون سازد تویی
پیکرِ درمانده ام را روح، بنوازد تویی
هر چه میخواهم ز دنیا فاصله افزون کنم
او که چشمش، کام هایم را براندازد تویی
جور: ستم کام:قصد و غرض
محراب علیدوست
هر روز صبح که بیدار میشم
تو هم تو خواب من میایی
مگه من خوابم که بیدار میشم
چقدر از من دور
چقدر نزدیک
شبها که آسمان نگاه میکنم
ستاره ها را میبینم
نگفتی به کدام ستاره
سفر کردی
که فقط آن ستاره را
نگاه کنم
تو آتشفشان بودی
که فقط یکبار
فوران کردی
و برای همیشه
رفتی
سیاوش دریابار
صبر را در کوزه کرد
تا بگیرد دوش خود
افتاد شکست
خط سرخی از زمین تا ماه شد
وقت استهلال رسید
گم شد که ماه
رضا شاه شرقی