اندازه ی یک عمر شبی پاییزم

اندازه ی یک عمر شبی پاییزم
درگیر تو هر شب قدحی لبریزم

آن شب که هوایت به دلم پر میزد
چون تب شده ام نیمه شبش سرریزم

با یاد تو یک ،شب، غزلی می گفتم
جامم ز غزل پر شدو غم می ریزم

تنها شده ام غمکده ای می سازم
یعقوب شوم دل به غمت آمیزم

دیوانه شدم گر که بمیرد یادت
این خنجر بشکسته به شب آویزم

خدیجه سعیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.