دیر آمدی ، آمدنت بهره چیست

دیر آمدی ، آمدنت بهره چیست
وقتی دانی رمقی درجان من نیست

از این آمدن دگر چه سود
وقتی که کوزه از آب خالیست

این همه راه آمدی به زحمت چرا
دلم به این آمدن هرگز راضی نیست

آن روز که آرزوی بودنت می‌کشیدم
کاش می‌گفتی که دلت گرفتار کسیست

گرچه شور جوانیم دگر نیست به سر
در آن گلدان هنوز جای تو خالیست

برو خوش باش در هوای یار خویش
چکار دارم به اینکه یار تو کیست

این عصا به از تو یار من است
بدان که بی تو، باز زندگی جاریست


رامین آزادبخت

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.