شرط کردم پا نهم بر خاک، از بهرِ وصال

شرط کردم پا نهم بر خاک، از بهرِ وصال
پا که نه، جانم شکست از درد های انفصال

قلبِ تارم را فروغِ عارضت غمخوار بود
دور گشتی، عالم آتش شد ز اشک و ابتهال


از بهر: برای ، انفصال:فراق و جدایی ، تار:تاریک، عارض:چهره، ابتهال: با گریه و زاری دعا کردن

محراب علیدوست

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.