اطراف ده پرتگاهی بودوچندچاه

اطراف ده پرتگاهی بودوچندچاه
آبادی برق نداشت
شبهاروشن به نورماه
نزدیک آبادی
عابری افتاد در یک چاه
رنگش به زردی گراییده بودآنجا
علت پرسیدم گفت :
امشب ز پشت ابر بیرون نیامد ماه
ماه چراغ راهمان، این سال‌ها
پس نوشتم به ماهش این مطلب را
امشب ز پشت ابر ،بیرون نیامدی ای ماه؟
نورت نبود،عابری افتاددریک چاه
نگفتی بیفتد کسی ازپرتگاه
فریاد می‌زد بیرون آورندش کسی نبود
من رسیدم
نا و نفسش بریده بود
صدایش شنیدی ،هیچ نگفتی
لبریز گفتگو بودی ،چیزی نگفتی
توراچه شده ای چراغ راه
در آسمان نباشی
اتفاق تکرار می‌شود در این راه
آنقدر این شبها نتابیدی ماه
نفهمیدندکدام بودراه، کدام بودچاه
افتادندعابران بسیاردرآن چاه
بتاب که سخت است
افتادن عابری ازپرتگاه

ابراهیم خلیلیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.