به حق صالح آمد، ز سوی خدا

به حق صالح آمد، ز سوی خدا
که ای قومِ غافل، بپروا ز خطا

مگو با دل از غیر حق رازِ خویش
که این ره بود، رهنمای تو بیش

گفتا: بپرهیز از این راهِ کین
که شرک است و ظلمی است بیش از این

اگر هستم از حق رسول خدا
نشانی زِ حق خواستید؟ اینک، بیا

به صخره ناقه ای پدید آرم ز خاک
که باشد به صد حکمت از لطف پاک

دعایی بکرد و ز سنگین صخره
بجوشید شتری، از صنع بهره

بگفتا که این، ناقهٔ کبریاست
که بهر شما، لطفِ بی‌انتهاست

بنه آب یک روز از بهرِ شتر
دگر روز تو باش، ز لطفش ثمر

ولی قوم سرکش به کین و جفا
زدند ناقه را خنجر از راه خطا

به خشم خداوند صالح گشود
که آید عذابی به سختی فرود

سه روز گذشت و عذاب از فلک
فرو ریخت بر قوم، چون رعد و برق

زمین لرزه‌کرد و صداها بُرید
دیاری نماند و کسی هم ندید

پس ای دل بگیر این سخن را به گوش
که دنیا فریب است و خواب و خروش

به یکتای حق دل ببند و بکوش
که این ره به سوی یقین است و نوش


امین افواجی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد