ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
به حق صالح آمد، ز سوی خدا
که ای قومِ غافل، بپروا ز خطا
مگو با دل از غیر حق رازِ خویش
که این ره بود، رهنمای تو بیش
گفتا: بپرهیز از این راهِ کین
که شرک است و ظلمی است بیش از این
اگر هستم از حق رسول خدا
نشانی زِ حق خواستید؟ اینک، بیا
به صخره ناقه ای پدید آرم ز خاک
که باشد به صد حکمت از لطف پاک
دعایی بکرد و ز سنگین صخره
بجوشید شتری، از صنع بهره
بگفتا که این، ناقهٔ کبریاست
که بهر شما، لطفِ بیانتهاست
بنه آب یک روز از بهرِ شتر
دگر روز تو باش، ز لطفش ثمر
ولی قوم سرکش به کین و جفا
زدند ناقه را خنجر از راه خطا
به خشم خداوند صالح گشود
که آید عذابی به سختی فرود
سه روز گذشت و عذاب از فلک
فرو ریخت بر قوم، چون رعد و برق
زمین لرزهکرد و صداها بُرید
دیاری نماند و کسی هم ندید
پس ای دل بگیر این سخن را به گوش
که دنیا فریب است و خواب و خروش
به یکتای حق دل ببند و بکوش
که این ره به سوی یقین است و نوش
امین افواجی