نفست بادِ خزون و نفسِ آخر ِ برگم

نفست بادِ خزون و نفسِ آخر ِ برگم
توی دستایِ تو زنده، بعدِ تو آغوش مرگم
با طلوع ِ چهره ی تو توی تاریکیه آینه
گُر می گیره از حضورت لبم و گونه ی سردم


سمیرا صادقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.