به اشک چشم تو عادت ندارم گریه کمتر کن عزیزم

به اشک چشم تو عادت ندارم گریه کمتر کن عزیزم بی تو میمیرم و بی تابم تو باور کن
همین اندوه پر رنگی که در آن آشیان دارم کفایت میکند ما را تو هم بی آشیان سر کن
ببین فانوس ها راه رهایی را نمیدانند گاهی هم مرا بی مقصد اینجا در همین طوفان شناور کن
تحمل میکنم با هر سکوتی شکوه ای قهری مدارا میکنم بشکن بسوزان خرد و پر پر کن
اگر با رفتنم دنیای تو آرام خواهد شد بمیران یا بفرما تا بمیرم لب فقط تر کن
برایم ترک جان آسان ولی ترک تو آسان نیست نرو برگرد پیشم باش و بد تر کن
من عادت کرده ام با غم به من بسپار دردت را به اشک چشم تو عادت ندارم گریه کمتر کن


اکبر غفاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.