از جزیره آدمخوارها زنده که برگشت

از جزیره آدمخوارها زنده که برگشت دیگر هیچ کس آدم حسابش نکرد
ابر نابارور خون به دل زمین می کند
آدم هوایی شد وقتی حوا سیب زمینی برایش آورد
وقتی حرف نون وسط باشد یک نگاه هم گناه دارد
حمال نقطه کور را زیر گرفت چشمش به جمال او روشن شد
آسمان خون بارش کرد جوی خون در زمین جاری شد
مسافر ترکیه نمازش شکسته بود توبه اش هم شکست
آدمی که خودخوری کرده بود خودش را بالا آورد ولی دیگر آن آدم قبلی نشد
کائنات شهاب سنگی را که بازی گوشی کند به زمین گرم می زند
وقتی غذا سر معده ام می ماند از ته دل برای گرسنگان دعا می کنم

حیدر بابا، بابا طاهر برهنه را پوشاند به بابا کرم معروف شد
هر وقت زیاد غصه می خورم هضمش برای معده ام مشکل است
خودخوری می کند آدمخواری که انسانش آرزوست
آدمخوار قصد خودکشی داشت شروع به خودخوری کرد
هروقت دلم می سوزد دودش به چشم خودم می رود

حسین مقدسی نیا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.