ز بار سختی دنیا که سر بردم به درگاهش

ز بار سختی دنیا که سر بردم به درگاهش
بدیدم هر نبی جایی نشسته، هست دربانش

ملائک خاک صحنش را به عرش و آسمان بردند
همه عالم پدید آمد از آن یک ذره از خاکش

به یکباره علی آمد وصی حق پیغمر
ندا آمد همه عالم فدای چشم و مژگانش

همه سر خم نموده، ایستاده، دست بر سینه
ادب کردند تا روزی دهند جان را به قربانش

علی آن آیه آیه سوره ی توحید و الرحمن
علی آن باء بسم لله همه قرآن غزل خوانش

علیِ عالیِ اعلیٰ، هوالخالق هوالرازق
تمام انبیا جمع اند دور سفره و خوانش

که رزقم از نجف آید منم مرزوقِ آن یکتا
نباشم جز سگ کویِ غلامانِ غلامانش

علی حاضر علی ناظر هوالاول هوالاخر
علی قبل تمام ذَر، علی بود و خداوندش

بوَد او مظهر الله، علی حق است و حق مولا
پیمبر گفت: ذات هو بوَد ممسوس در ذاتش

به حکم این روایت از پیمبر هو کشم بر او
نه یک هو من صد و ده هو بگویم بعد آن نامش

اگر کفر است میسوزم ز عشق ساقی کوثر
به دادم میرسد در حشر زهرا جانِ جانانش

اگر او بوتراب است من ترابم هر دو هستی را
ربوبیت بوَد یک ذره از جاه و مقاماتش

ابالآدم علی و خالق آدم علی باشد
سرشته طینت آدم تماماً با دو دستانش


گل ما را سرشته، ما اضافی گلش هستیم
به لطف پاکی مادر شدم من شیعه ی آلش

علی ترکی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.