ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ز بار سختی دنیا که سر بردم به درگاهش
بدیدم هر نبی جایی نشسته، هست دربانش
ملائک خاک صحنش را به عرش و آسمان بردند
همه عالم پدید آمد از آن یک ذره از خاکش
به یکباره علی آمد وصی حق پیغمر
ندا آمد همه عالم فدای چشم و مژگانش
همه سر خم نموده، ایستاده، دست بر سینه
ادب کردند تا روزی دهند جان را به قربانش
علی آن آیه آیه سوره ی توحید و الرحمن
علی آن باء بسم لله همه قرآن غزل خوانش
علیِ عالیِ اعلیٰ، هوالخالق هوالرازق
تمام انبیا جمع اند دور سفره و خوانش
که رزقم از نجف آید منم مرزوقِ آن یکتا
نباشم جز سگ کویِ غلامانِ غلامانش
علی حاضر علی ناظر هوالاول هوالاخر
علی قبل تمام ذَر، علی بود و خداوندش
بوَد او مظهر الله، علی حق است و حق مولا
پیمبر گفت: ذات هو بوَد ممسوس در ذاتش
به حکم این روایت از پیمبر هو کشم بر او
نه یک هو من صد و ده هو بگویم بعد آن نامش
اگر کفر است میسوزم ز عشق ساقی کوثر
به دادم میرسد در حشر زهرا جانِ جانانش
اگر او بوتراب است من ترابم هر دو هستی را
ربوبیت بوَد یک ذره از جاه و مقاماتش
ابالآدم علی و خالق آدم علی باشد
سرشته طینت آدم تماماً با دو دستانش
گل ما را سرشته، ما اضافی گلش هستیم
به لطف پاکی مادر شدم من شیعه ی آلش
علی ترکی