در گوشه چشم تو،جهان را دیدم

در گوشه چشم تو،جهان را دیدم
ماه از کنج لبت پیدا بود
باد از بوی تَنَت شیدا بود
در گوش فلک باز دوصد نجوا بود
در جام می اَم باز پُر از سودا بود
در خانه دل هلهله ای برپا بود
حیران شده خورشید،ویران شده اُمید
ز سرمستی و بدمستی پنهان نگاهت


حسن سهرابی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.