باران که‌ می زند تکرارِ غربتی

باران که‌ می زند تکرارِ غربتی
باران که می زند عینِ مصیبتی
مرداد می شود تاولِ به جانمی
با سردی هوا ، عینِ عفونتی
تو زخم می شوی بر جان و ذهنمی
تکرارِ بودنت زهر است هر دمی
جایی نمی روی ، انگار بَختَکی
من سکته کرده اَم تو دردِ قلبمی
اینجا نشسته اَم تو درِ خیالمی

تقصیرِ من که نیست تو دزدِ جانمی
من مبتلا شدم بر درد هایِ تو
راهِ فرار نیست در سرنوشتمی

نازنین جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.