| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
دل ربودی از من و من از تو سرشار شدم
دل دادم و با خیال تو ، دیوانه و بیمار شدم
در خانه ی خدارا زدم هر شب از رنج فراقت
ندا آمد رها کن ، من چه دلتنگ ناچار شدم
شب ها دیدم رخ ماه تو ، در حلول مهتاب
دلبر ماه نشان ، بی تو من ، محکوم به آوار شدم
گفتمت دست در دستم گذار ، با من بمان
گفتی برو اینجا نمان ، عجب با تو گرفتار شدم
گفتمت خواب و خوراکم همه در وصل تو مانده
هر دمی را هرشبی را من با تو ملول و بیدار شدم
سگرمه توی هم کردی ، من جانم به لب آمد
گفتی از عشق نگو من پیرو ، مهر اغیار شدم
اشک در چشم ترَم سخره میکرد باران بهار را
من چه بی حاصل ، چه دلگیر بی هوادار شدم
جز تو که باشد بدهد روی سلامت ، درد های مرا
مردما هیهات ، من با یک کلمه جان بر دار شدم
تمام روز و لحظه ها یاد تو شوق زندگی بود
حقم شانه ات بود ولی من محتاج دیوار شدم
سراسر شده ام رنگ ناسپاسی ، جانا کافرم کردی
تا نفسی هست به چشمان چموش تو دیندار شدم
حرف از دیگری گفتی و چشم عاشقم تر میکنی
من دلداده با غم تو ، در عشق و وفا تکرار شدم
تو چه داری که نگاهت ، به جهانی نفروشم؟
تو چه ها کردی که راضی به اینهمه اصرار شدم؟
جهانی از گل برایم بیارند و بکوبند و برقصند
در تمام پایکوبی های جهان ، بی تو عزادار شدم
کاش برگردی و برای اولین بار بگیرم دستان تورا
کاش شود بوسه زنم روی تورا و باز پربار شوم
فاطمه مهرآرا