ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
لعاب چیان هو هو چی چی کنان
با بیت بیت به بیت شعر را
کشیده اند به تماشای با جناق ها
یا به صلیب کشیده اند مریمان
که مسیحی به دنیا نیاید
مگر فرعون توانست
نگذارد موسی بدنیا بیاید
آه که پنداشته اند عشق را مسخ کرده اند
غافل از آنکه هدایت می کند
این مسخ را کافکا...
هر چند که هدایت من متفاوت است
با تمام قلم چیان
که اینان چیده اند تمام قلم ها را
پشت ویترین لعاب چیان
و بیت به بیت
طباخی می کنند
کله های کلمه های پر مغز را
و می خورند ضحاک وار
و نمی دانند
چه خوش گوش کرند
بر جلزوولزشان پای منقل ها
من چه بی قل و قش فریاد می کنم
من مرده شما زنده
زنده زنده در حال کباب شدنید
بچسبید به همین بیت و سیخ و کباب
که نور را چه حبس تاریکی ست
نوید ما نوید افکاری روشن ست
ای کور دلان
ای قلم چیان لعاب چی
نور دیده می شود نه تاریکی...
ما ساقیان شراب آگاهی
چون ستارگانی جاوید
تاریکی ها را به دست تیغ صبح می سپاریم...
بی هیچ خونی محو می شوید
به نوید افکاری روشن...
روشن تر از هر من
خرمن عشق
حسن رسولی