پیر و زخمی شده ی یک غم پر تهدیدم

پیر و زخمی شده ی یک غم پر تهدیدم
از غمش یک تب وامانده ی در تبعیدم

شمع شیدا دل پروانه به آهی می کُشت
من به یادش همه شب تا به سحر رنجیدم

مرغ عاشق اگر از جور فلک می نالد
جور صد بار بلا دیدم و من جنگیدم


دل گرفتار غم از حادثه ها می گرید
رو به گریه ندهم از غم او خندیدم

شور یک آتش خاموش تو بر بادم داد
می گریزم ز شرر طالب یک خورشیدم

خدیجه سعیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.