مرا امید و نوید و بهانه و نازی

مرا امید و نوید و بهانه و نازی
مرا سرود و سکوت و نوا و آوازی

طنین مانده به شبهای بیقراری من
طلایه های سحرگاه شوق و ابرازی

به آسمان نگاهت قسم که دلتنگم
به جان بال و پرم اشتیاق پروازی

شکوه زلزله ی کوچه های ویرانم
که با تمام مهارت دوباره میسازی

مرا بهم بشِکن مثل کاکل مستت
که تار و پود تنم را به لرزه اندازی

نفس بزن بسرشانه های وحشی من
به مرتعی که دلت را همیشه میبازی

بگو که با همه ی آهوان دستانت
به سمت و سوی دلم دلبرانه میتازی

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.