در میان دشت بی‌کران بود

در میان دشت بی‌کران بود
که اسب سیاه
شیهه کشید...
و از میان مه
اسبی سفید برآمد و
مقابلش ایستاد...

پس
هر دو عمیق
در هم نگریستند
هر دو
آن لحظه‌های رازآمیز را
عاشقانه زیستند

و آرام
محو شدند
در مه...

شبنم حکیم هاشمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.