بر زمین زخم می‌انداخت

بر زمین زخم می‌انداخت
هر سال پاییز با گاو آهن
آسمان هم دست می‌انداخت
هر سال پاییز کشاورز را
یا می‌بارید یا نمی‌بارید
گندم هر سال پاییز
در زمین خشک مهمان بود
با دستان کشاورز بر زمین افشان
هم پیمان بود با کشاورز و زمین
آسمان می‌بارید یا نمی‌بارید
پس از بارش
باران به این پیوند وارد شد
باران زمین گندم و فلاح
جوانه کرد گندم
رست ازخاک
از تاریکی گسست
با نور روشن شد
خورشید همراه
باران زمین گندم فلاح و خورشید
جوانه دوستداشت حرکت
بعد باد او را حرکت داد
چشم نواز ، رقص جوانه در باد
باد بر پیوند وارد
از زمان فرصت
جوانه
از خطر فارغ شد
رسید بر دانه‌سازی
باز کشاورز واردشد
آرد ساخت با دانه گندم
برای قوت مردم
بی غذا بود گوسفند
داد کاه و جوهای همراه گندم را
کشاورز است بخشنده
آردسازگندم
دستاورد ارزنده
نان حرمت دارد نان نبریم
نان زحمت دارد
به غفلت نخوریم
(ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری)

ابراهیم خلیلیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.