ای که غم تو برده از سینه قلب

ای که غم تو برده از سینه قلب و دینم آشفته کرده ما را در هجر، دل غمینم
باز آ و یک نگاهی از مرحمت به ما کن
کی می‌شود کنارت ای مه لقا نشینم
در سینه آرزویم دیدار روی مهدیست
خو کرده عشقت آقا با خون شده عجینم
از میکده نخواهم رفتن برون که دانم
آخر تو می‌رسی ای ناجی قلب و دینم عمری بود که دل را وقف تو کرده‌ام من شاید مرا ببینی یا که تو را ببینم
من عشق تو چو شیر از مادر چشیده ام کی
بیرون رود ز جانم مهرت عزیزترینم

آوازه غم تو رسوای عالمم کرد
رسوایی دو عالم بر خویش برگزینم
دانم دلت ز دستم با معصیت شکستم
گر تو مرا ببخشی بخشد خدا یقینم مداحیم گدای درگاه و آستانت
تا کی شود بیایی ای جان تو را ببینم

محمدحسن مداحی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.