خواستم گریه کنم اما نشد

خواستم گریه کنم اما نشد
خواستم ناله کنم اما نشد.

خواستم ابر شوم باران پنهانی
تا که بوسه شوق کنم اما نشد

گفت بعد تو چشم گشا یم سر کویش
چشم بستم تا ز غمت ناله کنم اما نشد


حسن یوسف در دل زلیخا گشت پدید
همچو یوسف تا سحر ناله کنم اما نشد

گفت همچون منصور مهدور شد
من با انا لحق یادت کنم اما نشد

ساقیا باده بده تا که مست گردم
مست دیده در دیده کنم اما نشد

دریا اینهمه گفتی نشد پس کی شود
گفت گر که رب خواهد کنم اما نشد

سیاوش دریابار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.