ای کاش دوباره میدیدمت دل قرار داشت

ای کاش دوباره میدیدمت دل قرار داشت
بوسیدن از نای تو را هم دل جوار  داشت
گفتند که  تو رفته ای و چشمم به راه شد
یک نامه ای هم از تو نشد دل شرار داشت
گفتندکه میکشیم و میزنیم و هرچه جنگ
درجنگ عشق بودم وندانستی هوارداشت
من هم فدای توگشته بودم ای شاعر زمان
در شهر عشق میا که این همه عذار داشت
باکوفیان زمان نشستم و دیدم روی عشق

آغشته بخون کرده اندو هر چه یار داشت
پاداش صبرمن تو هستی ای عاشق جهان
صدجان فدا میکنم هربیتی که بار داشت
از جعفری مپرسید که روز واقعه چه شد
خورشید غروب کردآسمان رنگ نارداشت

علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.