وقتی که خودکارم از عشق از داغ جان می نویسد

وقتی که خودکارم از عشق از داغ جان می نویسد
آبی است اما به رنگ خون روان می نویسد
می خواهم امشب به یادت شعری سرایم غزلگون
گل کرده جوهر درونش هر لحظه جان می نویسد
آن مهربان چشمهایت زیباترین خانه ام بود
بعد از تو این زندگی را برگ خزان می نویسد
بعد از تو این خانه این شهر اندازه یک قفس نیست
دیگر نشانی ندارم این بی زبان می نویسد
بعد از تو در چشمهایم قاب تماشا شکسته
لیلا کجایی که مجنون هر دم امان می نویسد
درماندم از این جدایی ورد زبانم کجایی؟
این داغ مرهم ندارد دل خون چکان می نویسد
خودکارم عطر تو دارد می خواهد امشب ببارد
این اشک از داغ سینه هر شب نشان می نویسد


جلیل باروقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.