از درد عشق در دل شده آشوبی از دردها به پا

از درد عشق در دل شده آشوبی از دردها به پا
زین درد دل آدم شده این عاشق بی دست و پا

غم‌های عالم بر دل و از وصل یارم نیست خبر
با چشم گریان مانده‌ام در انتظارت آشنا

روزی امیدم وصل یار امّا کنون از یاد رفت
تنها شده‌ام در بین غم در حسرتِ عشقی رها


این درد جانسوزی که هست در سینه‌ ام خونین ولی
با یاد یارم زنده‌ است ، این دل به عشقت هر کجا

دنیا به کامم زهر شد بی تو ندارم هیچ کسی
تا کی دل این‌گونه بسوزد ای طبیب درد ما

از دوریت هر لحظه من نالان و دلگیر از جهان
ای آرزوی جاودان درمانده‌ام در این بلا

پایان ندارم جز تو را در این مسیر عاشقی
هر لحظه‌ام یاد تو باشد ای عزیز دلربا

راهی به جز تو در دلم باقی نمانده ای نگار
این دل به عشقت پایبند در هر مکان و هر نوا

علی مداح

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.