دوباره سردشان شده

دوباره سردشان شده
تمام گلبرگهای سرخِ باغچه،
دنباله های نورِ بی رمق
خورشید  خسته اند،
ماه شال گردن کهکشانی اش
را تن پوش تمام ابرها کرده
شب نای رفتن ندارد،
در دل نازک تک تک پرنده ها
هراس لانه کرده
تبسم گرم شراب
ستودنیست درزمستان سرد ارزوها
ومن  خودم رادر باغ بی کرانه ی
رویاهایم  میبینم
که عشق را دانه دانه
را از لبهای  تشنه ی دنیا میچیند.


لعیا قیاثی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.