این قلب ترک خورده من بند به مو بود

این قلب ترک خورده من بند به مو بود
من عاشق او بودم و او عاشق او بود
من شعر سرودم و تو می خواندی برایش
صد بیت غزل گفتم و مخاطبت او بود
گفتم نشکن این دل من تاب ندارد
گفتی دل تو مال خودت یار من او بود
گشتم پی می خانه رسیدم به دو چشمت
من مست شدم، مسخ شدم، خلسه چشت بود

یک عمر غلام در درگاه تو بودم
یک عمر گذر کردی ز من کار دلت بود
تو نور شبم بودی و او ماه شب تو
صد حیف که سربازتم، او شاه دلت بود

حدیث اسماعیلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.